قراداد سلطنتی پارت ۶
الفردو : سلام ونسا مامانم موافقت کرد
ونسا : واقعان باورم نمی شه
الفردو : واورکن دیگه می تونیم با آرامش زندگی کنیم
چند سال بعد
الفردو : من باید برم به جنگم
وانسا : ولی تو می خوای منا با این بچه تنها بزاری
الفردو : همه رفتن منم باید برم
ونسا : ولی تو پادشاهی نباید بری بزار بقیه برن حداقل صبر کن این بچه به دنیا بیاد بعد برو
الفردو : نمی شه مراقب خودتا اون بچه باش به خدمت کارا گفتم هواسشون به تو باشه