الفردو : نیکیتا ما باید به خاطر پدر و مادر مون از هم جدا شیم 

نیکیتا: آره می دونم همیشه به خاطر بابا کوتاه اومدم حتا الان قرار بود فردا عروسیمون باشه که به خاطر بابام بهم خورد 

الفردو : بهت قول می دم هیچ فقط فراموشت نکنم 

نیکیتا : برام قول تو مهم نیست وقتی قرار نیست کنار هم باشیم قولت به درد نمی خوره