زنده و مرده پارت آخر
چند هفته بعد
میسا : بلخره بیدار شدی
ال : من هنوز زندم
میسا : آره ناراحتی
ال : نه ولی لایت چی شد
میسا : لایت فرار کرد ولی پلیسا بقیه افرادشا گرفتن
ال : خیلی بد شد نباید لایت فرار میکرد حالا اون میتونه هر کاری بکنه
میسا : نگران نباش نمیتونه کاری کنه
ال : میسا میخوام بهت یه چیزی بگم
میسا : بگو
ال : میشه بامن ازدواج کنی
میسا : چه عجب منتظر همین بودم
ال : حالا جوابت چیه
میسا : آره من راضیم ولی کی عروسی کنیم
ال : ۲ هفته دیگه
میسا : عالیه
۲ هفته بعد .........................................
میسا : لباسم بهم میاد
ال : آره خیلی قشنگ شدی
جورج : قربان یه نفر دم در باشما کار داره
ال : باشه الان میام
میسا : چی شده
ال : چیزی نیست یه نفر باهم کار داره
میسا : آخه الان اونم شبه عروسی
ال : نگران نباش زود بر میگردم
میسا : ولی آخه...
ال : چیزی شده
میسا : نه برو
ال : باشه
ال باسرعت از پله ها پایین رفت
لایت : خیلی وقته که منتظرتم
ال : اینجا چیکار میکنی
لایت : اومدم عروسیتا عزا کنم
ال : حتما میخوای منا بکشی
لایت : درسته
ال: ولی من زود تر این کارا میکنم
لایت : نمیتونی
ال : نمیخواستم تو روز عروسیم بمیری ولی چاره ای ندارم
وبعد ال تفنگشا در آورد و بهسمت لایت شلیک کرد
میسا : ال صدای چی بود
ال : چیزی نیست
میسا : تو لایت کشتی
ال : آره الان راحت میتونیم زندگی کنیم
میسا : آره درسته