زنده و مرده پارت آخر

Metra Metra Metra · 1403/07/29 15:28 · خواندن 1 دقیقه

 

 

 

چند هفته بعد 

 

میسا : بلخره بیدار شدی 

ال : من هنوز زندم 

میسا : آره ناراحتی 

ال : نه ولی لایت چی شد 

میسا : لایت فرار کرد ولی پلیسا بقیه افرادشا گرفتن 

ال : خیلی بد شد نباید لایت فرار می‌کرد حالا اون میتونه هر کاری بکنه 

میسا : نگران نباش نمیتونه کاری کنه 

ال : میسا میخوام بهت یه چیزی بگم 

میسا : بگو 

ال : میشه بامن ازدواج کنی 

میسا : چه عجب منتظر همین بودم 

ال : حالا جوابت چیه 

میسا : آره من راضیم ولی کی عروسی کنیم 

ال : ۲ هفته دیگه 

میسا : عالیه 

۲ هفته بعد .........................................

میسا : لباسم بهم میاد 

ال : آره خیلی قشنگ شدی 

جورج : قربان یه نفر دم در باشما کار داره 

ال : باشه الان میام 

میسا : چی شده 

ال : چیزی نیست یه نفر باهم کار داره 

میسا : آخه الان اونم شبه عروسی 

ال : نگران نباش زود بر میگردم 

میسا : ولی آخه...

ال : چیزی شده 

میسا : نه برو 

ال : باشه 

ال باسرعت از پله ها پایین رفت 

لایت : خیلی وقته که منتظرتم 

ال : اینجا چیکار میکنی 

لایت : اومدم عروسیتا عزا کنم 

ال : حتما میخوای منا بکشی 

لایت : درسته 

ال: ولی من زود تر این کارا میکنم 

لایت : نمیتونی 

ال : نمیخواستم تو روز عروسیم بمیری ولی چاره ای ندارم

وبعد ال تفنگشا در آورد و به‌سمت لایت شلیک کرد 

میسا : ال صدای چی بود 

ال : چیزی نیست 

میسا : تو لایت کشتی 

ال : آره الان راحت میتونیم زندگی کنیم 

میسا : آره درسته