قرار داد سلطنتی پارت ۴۰ آخر

Metra Metra Metra · 1403/05/03 11:42 · خواندن 1 دقیقه

 

 

 

 

 

 

 

۷ سال بعد 

ریو : مامان امروز میریم خونه دایی 

آلیس: آره عزیزم لباساتو بپوش تا بریم 

ریو : باشه 

زیگ 

رز : بله 

آلیس: منم درا باز کن 

رز : الان میام 

آلیس: به زن داداش ما چطوره 

رز : خوبم ممنون تو چیکار میکنی با زندگی 

آلیس: هیچی میگذرونیم آلفرد هنوز نیمده 

رز : نه تازگیا خیلی دیر میاد 

آلیس: فکر کنم اون از من خوشش نمیاد چون فکر میکنه که من باعث مرگ مامانا بابا شدم 

رز : نه این چه حرفیه میزنی 

 

 

دن : امروز آلیس میاد خونه تون 

آلفرد: آره ولی من امروز خونه نمیرم 

دن : اگه منم جای تو بودم همین کارا میکردم 

آلفرد: شاید کار درستی نمیکنم اونم مثل ما ناراحته 

دن : تو نباید اون شب را یادت بره که اون بین ما و ناروتو انتخاب کرد 

آلفرد: آره ولی بعد ۳ سال از هم جدا شدن تو با خوانواده بیا خونه ما 

دن : نمیخوام 

آلفرد: بیا دیگه بزار بعد این همه سال دوباره کنار هم باشیم 

دن : باشه پس صبر کن من برم به کریستین بگم 

آلفرد: باشه برو بگو