زندگی زیبا پارت ۹
· 20 اسفند · خواندن 1 دقیقه
لایت : چیشده میسا
میسا : مایک الان پیش داداشمه
لایت : تو مطمئنی
میسا : آره با مایک که تماس تصویری گرفتم عکس ال و زنشا دیدم
لایت : باورم نمیشه
اما : مایک چرا غذا تا نمیخوری نکنه دوست نداری
مایک : نه غذا تون خیلی خوبه الان میخورم
کتی : بخور تا زود بریم بالا
مایک: باشه تموم شد بریم
کتی : فردا همه جا این شهر بهت نشون میدم
مایک : باشه اون عکسه کیه
کتی : عکس عمه میسا هست چند سال پیش با شوهرش فرار کرد
مایک : آخه میسا مامانه منه
کتی : چی داری دوروغ میگی میدونی اگه بابام بفهمه چیمیشه دیگه نمیزاره من تو ازدواج کنم
مایک : خودم باهاش حرف میزنم
مایک : جناب ال
ال : چیه
مایک : من میخوام با دختر شما ازدواج کنم
ال : تو داری چی میگی
مایک : لطفا
ال : برو به پدر و مادرت بگو بیان
مایک : شما پدر و مادر منا میشناسید پدر مادر لایت میسا هستند
کتی : بابا لطفا