الفردو: دن تو نمیای مراسم تاج گذاری جین 

دن : نه من این جا میمونم چند تا کار مونده که باید انجام بدم 

الفردو : باشه هر جور که راحتی 

ماریوس : دن میخوای چیکار کنی چه کارایی داری 

دن : به تو ربطی نداره 

مایوس : چرا عصبانی شدی 

آلفرد: این دوتا دو باره دارن باهم دعوا میکنن

آلیس : دعوا کار هر روز شونه 

آلفرد: حداقل اونا میدونن باید چیکار کنن 

آلیس:  منظورت چیه 

آلفرد: منظور خاصی ندارم