ونسا : الفردو کجا داری میری 

الفردو : میرم ببینم می تونم با کشور هم سایه قرارداد ببندم 

ونسا : همون کشور که پادشاهش دوست داداشته 

الفردو : آره خیلی سخت میشه با هاش وارد مذاکره امیدوارم بتونم با هاش حرف بزنم 

ونسا : مطمئنم که موفق میشی 

الفردو: خب این خانم کوچولو کی به دنیا میاد 

ونسا : از کجا میدونی دختره 

الفردو: یعنی بعد این همه پسر نباید دختر باشه 

ونسا : یجوری میگی هرکی ندونه فکر میکنه ۱۲ تا پسر 

الفردو : همین دوتا برا هفت پشتم بسه خوب من دیگه برم 

ونسا : موفق باشی 

الفردو : مواظب خودت باش 

ونسا : باشه برو تا دیرت نشده 

الفردو : آلفرد بدو میخایم بریم 

آلفرد: باشه الان میام 

دن : بابا منم میام 

آلفرد و : تو هواست به مامان باشه 

دن : باشه