قراداد سلطنتی پارت ۱۱
·
1403/01/22 14:13
· خواندن 1 دقیقه
آلفرد: نیک بیا بریم
نیک : کجا
آلفرد: بیا بعد بهت میگم
نیک : صبر کن از مامانم اجازه بگیرم
آلفرد: زود باش
نیک : باشه
الفردو: آلفرد زود باش
آلفرد: باشه الان میان
نیک : مامانم گفت باشه
آلفرد: بدو زود بریم الان بابام میره
نیک : باشه
چند ساعت بعد.........
نیک : خیلی خوش گذشت
آلفرد: آره خیلی خوب بود حالا بیا باهم بازی کنیم
نیک : من دیگه خسته شدم
ونسا : آلفرد بیا کاریت دارم
آلفرد: الان میام
نیک : خیلی خوبه که یه داداش داری
آلفرد: اصلانم خوب نیست اون خیلی زشته
نیک : خوب بچه ها اولش زشتن چند سال دیگه خوب میشه
آلفرد : واقعا
نیک : آره
آلفرد: من برم ببینم مامانم چی کارم داره
۵ سال بعد