آلفرد : بابا کجا داری میری 

الفردو : تو دوست داری باهام بیای 

آلفرد: بله 

الفردو : پس برو از مامانت اجازه بگیر 

آلفرد: مامان سرش شلوغ همش داره به اون بچه زشته توجه می کنه 

آلفردو : نکنه حسودیت می شه 

آلفرد: نه 

الفردو: تو باید مواظب  برادر کوچیکترت  باشی 

آلفرد: باشه تلاشم ما می کنم 

الفردو: حالا برو از مامانت اجازه بگیر 

آلفرد: الان میرم 

نیم ساعت بعد........

آلفرد: بلخره مامان راضی شد 

الفردو : پس بیا  بریم 

آلفرد: دوستم ما بیارم 

الفردو:دوستت کیه 

آلفرد: بچه یکی از خدمتکاراست 

آلفردو: باشه به اونم بگو بیاد 

آلفرد: چشم