خدمتکار : قربان ۲نفر میخوان شما را ببینند 

الفردو : بگو بیان تو 

آلفرد: سلام بابا 

الفردو: آلفرد خودتی این همه مدت کجابودی 

آلفرد: داستانش طولانی بابا این نامزدم رز 

الفردو : بدون اجازه من 

آلفرد: ببخشید 

الفردو: داشتم شوخی میگردم باید برای شما یه مراسم باشکوه برگزار کنم